اسامی نام های جدید پسر ایرانی
نام یکی از عوامل موثر در برندسازی شخصی است. اگر برای انتخاب نام فرزند، نامی به ذهنتان نمی رسد، ابتدا باید با کمک دیگران نام های زیادی را جمع آوری نمایید و سپس از بین آنها بهترینشان را برگزینید. اما کدام نام بهترین است؟ برای ارزیابی نام ها می توانید از هفت نکته زیر بهره ببرید.
انتخاب اسم بر اساس حروف الفبا
برای دیدن اسم هایی که با حروف شروع میشوند بر روی حرف آن از لیست زیر کلیک کنید.
- الف - ب - پ - ت - ث - ج - چ - ح - خ
- د - ذ - ر - ز - ژ - س - ش - ص - ض
- ط - ظ - ع - غ - ف - ق - ک - گ
- ل - م - ن - و - ه - ی
نام های جالب پسر ایرانی
یک:نگارش با حروف لاتین
زمانی که پدر و مادرهای ما برایمان اسم انتخاب می کردند نمی دانستند که روزی ما با این اسامی می خواهیم ایمیل ساخته و یا در شبکه های اجتماعی عضو شویم. ما هم نمی دانیم 20 سال دیگر فرزندانمان از اسمشان چه استفاده های دیگری خواهند کرد، اما لااقل می توانیم شرایط امروز را در نظر گرفته و نامی برایشان برگزینیم که با حروف لاتین فقط به یک صورت تایپ شود. به عنوان مثال Hamid از این لحاظ اسم مناسبی است.
دو:همخوانی با “خانم” یا “آقا”
برخی نام ها طوری هستند که فقط می توان قبل از آنها از “آقا” استفاده کرد. برخی نیز به گونه ای اند که “آقا” را باید بعد از آنها به کار برد. نام هایی هم وجود دارند که با “آقا” تناسب پیدا نمی کنند، چه قبلشان باشد و چه بعدشان. در بهترین حالت باید نام را طوری انتخاب کرد که آقا را بتوان در پس و پیش آن به کار برد. بنابراین نام مورد نظر خود را با “آقا” یا “خانم” و واژه های مشابه مورد آزمایش قرار دهید.
سه:نام دو بخش
یبعضی نام ها بر خلاف ظاهر کوتاهی که دارند، تعداد بخش های زیادی داشته و نام های طولانی محسوب می شوند. برخی نام ها نیز به لحاظ ترکیب حروف و تلفظ سختی که دارند در جامعه به اشکال ساده تری تلفظ می گردند. به عنوان مثال محمد و ابراهیم نام هایی سه بخشی هستند که متاسفانه ممد و اِبی تلفظ می شوند؛ تلفظ ناقص نام نوعی بی احترامی محسوب می شود اما حقیقتی است که در جامعه وجود دارد، پس نمی توانیم آن را نادیده بگیریم.
استفاده از نام های تک بخشی در برخی کشورهای دنیا رواج دارد؛ نام هایی چون جک، مت، جو، جان اما در کشور ما کوتاهترین نام ها دو بخشی اند. نام هایی چون حمید، شهاب، عسل، سارا و لیلا. پیشنهاد می شود صرفا از نام های دو بخشی در نام گذاری فرزندتان بهره ببرید.
چهار:تناسب با نام خانوادگی
همیشه امکان هماهنگ کردن نام و نام خانوادگی نیست اما تا حد ممکن است بهتر است به این مساله نیز توجه شود. شما می توانید با یک یا چند حرف مشترک بین نام و نام خانوادگی هماهنگی آوایی ایجاد کنید. ممکن است حروف مشترک صدادار و یا بی صدا باشند. به عنوان مثال حرف های “د” و “ر” در “داریوش ارجمند” و صدای “ایـ” نیز در “علی دایی” تکرار شده است.
همچنین می توانید نام و فامیل را در کنار هم نوشته و یا تایپ نمایید و سپس هماهنگی ظاهری آنها را بررسی کنید. برای مثال به نحوه نگارش نام “حامد بهداد” توجه فرمایید.
پنج:الگوبرداری
برخی نام ها می توانند در شکل گیری شخصیت افراد موثر باشند. به عنوان مثال کسی که نامش علی است در دوران تحصیل نسبت به داستان زندگی امام علی(ع) حساسیت بیشتری داشته و آن را بهتر حفظ می کند. ممکن است بر همین اساس سعی نماید که از امام علی(ع) در زندگی الگو برداری کند. داستان زندگی صاحب اصلی یک نام می تواند بر روی افراد تاثیر گذار باشد. شخصی که آرش نام دارد، ممکن است نسبت به دیگران عشق و علاقه ای دو چندان به ایران داشته و آمادگی بیشتری برای نثار جان در مسیر وطن پرستی داشته باشد. چرا که احتمالا با داستان زندگی آرش بزرگ شده و دوست دارد آرش دیگری از خود بسازد. البته این تاثیرات حتمی نبوده و در مورد همه صدق نمی کند.
شش:تصمیم بلند مدت
به نظر می رسد برخی نامهای پراستفاده ی ملی و مذهبی هرگز قدیمی نشوند اما اکثر نامها چنین ویژگی ای ندارند. نامی که برای کودکان متولد شده ی 20 سال پیش مناسب بوده است، ممکن است برای کودکان امروزی مناسب نباشد. در نام گذاری فرزند باید به شرایط روز جامعه نگاه کنیم تا نام مورد انتخاب برای زندگی فردای فرزندمان نیز مناسب باشد. فراموش نکنیم که فرزند ما می خواهد تا 120 سال دیگر با این نام زندگی کند.
برخی پدربزرگ ها و مادربزرگ ها با اسامی قدیمی مانوس تر بوده و ممکن است اصرار بر نامی داشته باشند که مناسب شرایط روز جامعه نباشد، بهتر است با رعایت احترام آنها را متقاعد کرده و در انتخاب نام از مشورت جوان تر ها بیشتر بهره مند شویم.
ممکن است بگویید شروین نام خیلی خوبی است اما چون همسایه مان سه ماه پیش این نام را برای پسرش انتخاب کرده از این نام می گذرم تا فکر نکنند تقلید کرده ایم؛ چنین تفکری صحیح نیست، مسائل کوتاه مدت و حاشیه ای را در تصمیم مهم نام گذاری در نظر نگیرید.
هفت:قابل پذیرش بودن
برخی نام ها تکراری هستند و در مقابل برخی آنقدر استفاده نشده اند که وقتی نظر دیگران را در موردش می پرسیم در ابتدا قادر به تلفظ صحیح آن نیز نبوده و می خواهند یک بار دیگر نام را تکرار کنیم. گاهی ما در مسیر پیدا کردن نام های خیلی خاص و غیرتکراری آنقدر زیاده روی می کنیم که حاصل تلاشمان دستیابی به نام هایی است که از دید دیگران عجیب و مسخره به نظر می رسند. کاری نکنید که نام فرزند شما بیش از حد جلب توجه کند، طوری که وقتی به مدرسه رفته همکلاسی هایش نام او را مسخره کنند. در متمایز بودن نام می بایست حد اعتدال را رعایت کرد. از دیگر عیوب نام های ناشناخته آن است که گاهی نمی توان فهمید که نام دخترانه است یا پسرانه.
به نظر شما چه معیارهای دیگری در انتخاب نام فرزند وجود دارد؟
در این لیست جدیدترین و زیباترین اسم های ایرانی برای پسران انتخاب شده که امیدواریم مورد پسند شما قرار گرفته باشد.
اسم پسر ایرانی با حرف الف :
آبادان :خرم و باصفا
آبتین :نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی
آبدوس :نام یکی از درباریان اردوان سوم اشکانی
آبستا :اوستا
آتروپات :نام والی آتروپاتن(آذرآبادگان)
آترین :نام پسر اوپدرم در زمان داریوش بزرگ
آتش :فروغ و روشنایی
آخشیج :نماد، عنصر
آدُر :آذر، آتش
آدُرباد :نام موبد موبدان دوران شاپور
آذر بُرزین :نام موبدی بوده
آذر بُرزین :نام موبدی بوده
آذرآیین :نام پسر آذرساسان
آذرافروز :نام پسر مهرنوش پسر اسفندیار
آذرباد :نام موبد موبدان روزگار شاپور دوم
آذربُد :نام پسر هومت که نوشتن نامه دینکرد را به انجام رساند
آذربود :موبدی در زمان یزدگرد
آذرپَژوه :پسر آذرآیین پسر گستهم نویسنده کتاب گلستان دانش
آذرپناه :نام یکی از ساتراپ آذرآبادگان
آذرخش :صاعقه، برق
آذرفر :در اوستا به دارنده فرآذر
آذرکیوان :از موبدان بزرگ شیراز در روزگار حافظ
آذرمهر :نام موبدی است در زمان کواد
آذرنوش :در اوستا به دوست دار فرهنگ
آذین :زیور، نام فرمانده لشکر بابک خرمدین
آراستی :نام عموی اشوزرتشت و پدر میدیوماه
آرتمیس :نام فرمانده نیروی دریایی خشایارشاه
آرتین :نام هفتمین پادشاه ماد
آرش :پهلوان و یکی از بهترین تیراندازان ایرانی
آرمان :آرزو، خواسته
آرمین :آرامش، آسودگی
آریا :اصیل و آزاد ، فرمانده ارتش ایران در روزگار کورش
آریامن :نام فرمانده ناوگان خشایار شاه
آریامنش :نام پسر داریوش
آریامهر :دارنده مهر ایران
آرتاباز:از نامهای برگزیده
آریوبَرزَن :دلاور و پهلوان. سردار داریوش سوم
آزاد :نام بهدینی که در فروردین یشت ستوده شده
آزاد منش :راد، جوانمرد، دارنده خوی آزادگی
آزادمهر :از نام های برگزیده
آژمان :بی زمان
آسا :نام پدر بهمن که در چکامه از او یاد شده
آستیاک :نام چهارمین و آخرین پادشاه ماد
آونگ :آویخته، نگهدارنده
آویز :آویختن، نگهداری
آیریک :نام نیای یازدهم اشوزرتشت
اَبدَه :بی آغاز
اَبیش :بی رنج
اپرنگ :نام پسر سام
اَپروَند :دارنده بلندی و شکوه یا فرهمند
اَپروَیژ :پیروزمند و شکست ناپذیر . نام خسرو دوم پادشاه ساسانی
اَپیوه :نام پسر کیقباد نخستین پادشاه کیانی
اَترس :دلیر، بی ترس
اَرتان :راستگو. نام پسر ویشتاسب
ارج :ارزنده. نام یکی از نیاکان اشوزرتشت
ارجاسب :اوستایی آن یعنی دارای اسبان پرارزش
ارجمند :با ارزش
ارد :نام سیزدهمین پادشاه اشکانی
اردشیر :نام پادشاه هخامنشی و ساسانی
اردلان :از واژه ارد ایرانی است
اردوان :در اوستا ، پشتیبان راستی و درستی است
ارژنگ :نام سالار مازندران
ارشا :راست و درست
ارشاسب :دارنده اسبهای نر
اَرشام :پسر عموی داریوش بزرگ
اَرشان :نام نیای داریوش بزرگ
ارشک :نام نخستین پادشاه اشکانی
اَرشَن :نام برادر کاووس
اروتَدنر :نام پسر میانی اشوزرتشت. فرمان گذار
اروَند :شریف- نجیب. نام پدر لهراسب
اُزیرن :گاه پسین
اسپاد :دارنده سپاه نیرومند
اسپنتمان :نام خانوادگی و یکی از نیاکان اشوزرتشت
اسپهبُد :نام پدر بزرگ خسرو انوشیروان
اسفندیار :نام پسر کی گشتاسب کیانی و برادر پشوتن
اشا :راستی ، درستی ، راه خوشبختی
اشاداد :داده پاکی و پارسایی
اشتاد :راستی
اشکان :نام سومین نیای پاکر
اُشهن :گاه سپیده دم، آغاز روشنایی
اَشوداد :نام برادر هوشنگ پیشدادی
اشوفْرَوَهَر :پاکروان
اشومنش :پاک منش
افروغ :روشنایی و فروغ. از مفسران اوستا در زمان ساسانیان
افشین :نام سردار ایرانی
اقاقیا :درختی با گل های سپید
اَگومان :بی گمان
البرز :کوه بلند. نام پهلوانی است
الوند :توانا و تیزپا
امید :نام پدر آذرپات، از نویسندگان نامه دینکرد
امیدوار :نام پسر خواستان دیلمی از سرداران مازیار
اندریمان :کسی که اندیشه اش در پی شهرت و ستایش است
اَنوش :بی مرگ. جاویدان
انوشیروان :پاکروان، پادشاه ساسانی
اَهنَوَد :رهبری و فرمانداری . نخستین بخش از سروده گات ها
اهورا :هستی بخش، خداوند
اوتانا :نام یکی از یاران داریوش
اَوَخشیا :بخشاینده
اَوَرداد :از سرداران کورش بزرگ
اَوَرکام :نام پسر داریوش هخامنشی
اورمزدیار :خدایار، یاور اهورا
اُورنگ :تخت پادشاهی . نام فرستاده پادشاه کشمیر به یمن
اُوژن :زننده و شکست دهنده دشمن
اوس :در اوستا به چم دارنده چشمه ها
اوستا :دانش، کتاب دینی
اوستانَه :نام سردار سغد در زمان هخامنشی
اوشَه :بامداد و سپیده در اوشهین گاه
اوشیدر :پروراننده قانون مقدس
ایدون :اینچنین، اینگونه
ایران پناه :از نام های برگزیده
ایرانپور :از نام های برگزیده
ایرانشاه :نام یکی از بزرگان ایران
ایرانمهر :روشنایی ایران
ایرج :یاری دهنده آریایی ها
ایزد :ستایش و ستودن
ایزدیار :یاور ستودنی
ایسَدواستَر :خواستار کشتزار و آبادکننده. بزرگترین پسر اشوزرتشت
اسم پسر ایرانی با حرف ب :
بابک :نام پسر ساسان در زمان اشکانیان
باتیس :نام دژبان غزه در هنگام داریوش سوم
بادرام :کشاورز
باربُد :نام نوازنده و رامشگر نامی زمان خسرو پرویز
بامداد :نام پدر مزدک
بامشاد :نام نوازنده. نامی در روزگار ساسانیان
بامگاه :هنگام بامداد
بایگان :نگهدارنده
بخت آفرین :نام پدر هیربد شهریار
بَختیار :از فرزندان رستم در روزگار خسرو پرویز
بَخشا :از نام های روزگار هخامنشیان
بَدخشان :لعل
بدره :بهره. نام یکی از سرداران خشایار شاه
بَرازمان :بلند اندیشه
بَردیا :نام پسر کوچک کورش
بُرزو :بلندبالا. نام پسر سهراب
بُرزویه :نام رییس پزشکان شاهی در روزگار خسرو
بَرسام :نام یکی از سرداران یزدگرد ساسانی
بَرَسم :شاخه های گیاهی
بَرِشنوم :پاک و تمیز
بَرمک :نام وزیر شیروی ساسانی
بُزرگمهر :نام مهین دستور انوشیروان دادگر
بَگاداد :نام یکی از سرداران ایرانی روزگار هخامنشی
بَگاش :نام یکی از سرداران هخامنشی
بلاش :نام نوزدهمین پادشاه ساسانی
بُندار :دارنده اصل و بنیاد
بُنشاد :شاد بنیاد
بَهاوند :در اوستا به چم وهوونت دارنده نیکی
بِهراد :نیکی بخش
بهرام :فتح و پیروزی است. نام پهلوانی در شاهنامه
بَهرامشاه :نام یکی از دانشمندان و عارفان زرتشتی
بِهروز :روزگار نیک و خوش
بِهزاد :نام یکی از پهلوانان ایران پسر پیل زور
بِهمرد :از نام های برگزیده
بهمن :نیک منش. نام پسر اسفندیار
بهنام :نیک نام
بوبار :دارنده زمین. نام کشاورزی در زمان خشایار
بوجه :رهایی یافته. نام یکی از بزرگان هخامنشی
بوخشا :رستگار
بیژن :نام پسر گیو
اسم پسر ایرانی با حرف پ :
پارسا :پرهیزکار
پاساک :نام برادر زاده داریوش بزرگ
پاکدین :دین درست، دین پاک
پاکروان :پاک باطن، نیک نفس
پاکزاد :پاک نژاد، نجیب
پاکمهر :از نام های برگزیده
پالیز :کشتزار
پَتَه مانی :دادگستر
پدرام :نام نبیره سام. درود، شادباش
پرچم :درفش
پَرنگ :نام پسر سام
پرهام :از نام های برگزیده
پرویز :شکست ناپذیر و پیروزمند. کنیه خسرو دوم ساسانی
پَریبُرز :بلند بالا، نام پسر کیکاووس
پژدو :نام نیای اشوزرتشت، بهرام پژدو از چکامه سرایان نامی زرتشتی
پژمان :از نام های برگزیده
پَشَنگ :نام برادر زاده فریدون پیشدادی
پشوتَن :پیشکش کننده تن یا فداکار
پوروشسب :دارنده اسبان زیاد پدر اشوزرتشت
پوریا :نام یکی از پهلوانان ایران
پولاد :نام پسر آزادمرد پسر رستم
پویا :جوینده
پویان :پوییدن
پیروز :پادشاه ساسانی
پیروزگر :پیروز، کامیاب
پیشداد :نخستین قانون گذار، بنیانگذار عدل و دادگری
پیلتَن :پهلوانی بوده از فرزندان رستم زال
پیمان :مهر، عهد
اسم پسر ایرانی با حرف ت :
تاژ :برادر هوشنگ پیشدادی
تخشا :کوشنده
تَسو :واحد زمان
تکاپو :جستجو
تَنسِر :نام موبد موبدان روزگار اردشیر بابکان
تَهماسب :از بزرگان ملک داراپادشاه ایران
تَهمتَن :بزرگ پیکر
تهمورس :دلیر و پهلوان. نام دومین پادشاه پیشدادی
توانا :نیرومند، زورمند
تور :نام پسر شاه فریدون
تورج :دلیر و پهلوان
توس :نام پسر نوذر یکی از پهلوانان نامی ایران
تیرداد :بخشنده تیر. نام دومین پادشاه اشکانیان
تیس :نام درختی است
تیگران :نام یکی از سرداران خشایار شاه
اسم پسر ایرانی با حرف ج :
جان پرور :نشاط انگیز
جانان :دلیرو زیبا
جاوید :نام پدر اردشیر یکی از بهدینان خراسان
جم :مخفف جمشید
جمشید :از پادشاهان پیشدادی
جهانگیر :نام پسر رستم زال پهلوان نامی ایران
اسم پسر ایرانی با حرف چ :
چالش :با ناز و غرور
چالیک :از بازی های کودکان
چلیپا :گردونه مهر
چوگان :ابزار بازی قدیمی
چینوَد :چگونه زیستن
اسم پسر ایرانی با حرف خ :
خدابخش :از نام های برگزیده
خداداد :از نام های برگزیده
خدایار :از نام های برگزیده
خدیو :بلند جایگاه، سرور
خردمند :نام یکی از پیروان دستور آذرکیوان
خرم :شادمان، خوش
خسرو :نیک آواز. نام پادشاه ساسانی
خشاشه :از سرداران ایرانی در دوره پادشاهی شاه گشتاسب
خشایار :شاه دلیر و مردمنش
خشنود :شاد، شادمان، خوشحال
خورسند :راضی
خوش منش :نیک نهاد
خوشنام :درستکار، نیکنام
خُونیرِث :نام یکی از هفت کشور زمین
اسم پسر ایرانی با حرف د :
داتَه :دادگری، قانون
دادار :دادگر، عادل
دادبان :نگهبان قانون
دادبه :قانون خوب
دادبه :قانون خوب.پسر دادگشنسب که نامه تنسر را به تازی برگردانده
دادپویه :از شاگردان موبد کیخسرو پور آذرکیوان
دادجو :جوینده عدل و داد
دادخواه :خواستار عدل و داد
دادرس :دادرسنده
دادفر :از نام های برگزیده
دادمهر :از نام های برگزیده
دادنام :از نام های برگزیده
دادوَر :دادگر، عادل
دارا :دارنده، نام نهمین پادشاه کیانی
داراب :نام پسر بهمن، هشتمین پادشاه کیانی
داریوش :نام سومین شاهنشاه هخامنشی
داژو :سوخته، داغ
دانا :هوشیار، آگاه
داور :نام موبدی است
دَریز :نام داماد داریوش بزرگ
دَسَم :فرمانده ده تن سرباز
دلاور :دلیر، قهرمان
دماوند :نام سرداری درزمان ساسانیان
دهناد :از نام های برگزیده
دینشاه :یاور و سرور دین
دینیار :یاری دهنده دین
دیهیم :کلاه پادشاهی
اسم پسر ایرانی با حرف د :
داتَه :دادگری، قانون
دادار :دادگر، عادل
دادبان :نگهبان قانون
دادبه :قانون خوب
دادبه :قانون خوب.پسر دادگشنسب که نامه تنسر را به تازی برگردانده
دادپویه :از شاگردان موبد کیخسرو پور آذرکیوان
دادجو :جوینده عدل و داد
دادخواه :خواستار عدل و داد
دادرس :دادرسنده
دادفر :از نام های برگزیده
دادمهر :از نام های برگزیده
دادنام :از نام های برگزیده
دادوَر :دادگر، عادل
دارا :دارنده، نام نهمین پادشاه کیانی
داراب :نام پسر بهمن، هشتمین پادشاه کیانی
داریوش :نام سومین شاهنشاه هخامنشی
داژو :سوخته، داغ
دانا :هوشیار، آگاه
داور :نام موبدی است
دَریز :نام داماد داریوش بزرگ
دَسَم :فرمانده ده تن سرباز
دلاور :دلیر، قهرمان
دماوند :نام سرداری درزمان ساسانیان
دهناد :از نام های برگزیده
دینشاه :یاور و سرور دین
دینیار :یاری دهنده دین
دیهیم :کلاه پادشاهی
اسم پسر ایرانی با حرف ز :
زادان :نام پدر شهریار از زرتشتیان کازرون
زال :نام پدر رستم
زامیاد :نگهبان زمین
زروان :نام خوانسالار انوشیروان ساسانی
زَریر :دارنده جوشن زرین
زَم :نام یکی از پسران غباد ساسانی
زنگه :از پهلوانان ایرانی در دوره کاووس شاه کیانی
زَهیر :نام یکی از سرداران شاه کیخسرو کیانی
زَواره :پهلوانی ایرانی. نام پسر زال و برادر رستم
زوپیر :یکی از همدستان داریوش بزرگ در جنگ بابل
زیار :نام پدر مردآویچ
زیگ :راه ستاره شناسی
اسم پسر ایرانی با حرف ژ :
ژاماسب :نام شوهر پورچیستا جوانترین دختر اشوزرتشت
ژوپین :نام پسر کیکاووس
ژیان :از نام های برگزیده
اسم پسر ایرانی با حرف س :
ساسان :نام پدر بزرگ اردشیر بابکان
سالار :پدر زال، پسر نریمان
سام :بهدینی از خاندان گرشاسب
سامان :نام بزرگ زاده بلخ
سَپْرَنگ :نام پسر سام
سِپنتا :مقدس، ورجاوند
سپند :ورجاوند و مقدس. اسفند
سِپِهر :آسمان
سپهرداد :داده یا آفریده آسمان
سپیدار :درخت بلند و راست
ستایش :خوب گفتن
ستُرگ :قوی هیکل، نیرومند
سرافراز :سربلند، با افتخار
سُرایش :سرودن
سُرخاب :نام پنجمین پادشاه باوندی
سُروش :گوش دادن به صدای وجدان و فرمانبردار
سزاوار :شایسته
سَلم :نام یکی از سه پسران شاه فریدون پیشدادی
سهراب :تابش سرخ. نام پسر زال
سورن :دلیر و پهلوان ، توانا
سوشیانت :برگزیده دینی
سیامک :نام پسر کیومرس در شاهنامه
سیاوخش :سیاوش، پسر کیکاووس
سیاوش :نام پسر کیکاووس
سیروس :نام کورش به پیکره دیگر
سینا :یکی از نخستین پیروان اشوزرتشت
اسم پسر ایرانی با حرف ف :
فاتک :نام پدر مانی نقاش دوران ساسانی
فراز :بالا، بلندی
فرازمان :از نام های برگزیده
فرازمند :از نام های برگزیده
فرامرز :نام پسر رستم زال
فربُد :نگهبان و نگهدار فر
فربود :راست و درست
فرخ :بزرگی و شوکت. از مفسران اوستا در زمان ساسانی
فرداد :از نام های برگزیده
فردین :پیشرو در دین
فرزاد :از نام های برگزیده
فرزام :از نام های برگزیده
فرزین :از نام های برگزیده
فرشاد :شادبخت و شادمان
فرشوشتر :یکی از وزیران کی گشتاسب
فرشید :نورانی تر
فرمنش :از نام های برگزیده
فرنام :نام یکی از سرداران شاپور
فرنوش :از نام های برگزیده
فرهاد :پیشرو قانون .نام پهلوانی در شاهنامه . نام چند پادشاه اشکانی
فَرََهمند :از نام های برگزیده
فَرهود :از نام های برگزیده
فرهومند :باشکوه و بزرگ
فُرود :نام پسر سیاوش
فْرَََوَرِتیش :نام دومین پادشاه ماد
فَرَوَشی :فَرَوَهَر، نیروی اهورایی
فَرَوَهَر :نیروی اهورایی درون انسان
فریان :خاندانی از دوستان اشو زرتشت
فریبرز :نام پسر کیکاووس
فریدون :از پادشاهان پیشدادی، نجات دهنده قوم آریا
فوکا :نوعی درخت بید
فوگان :نوشیدنی از دانه جو
فولاد :از نام های برگزیده
فیروز :نام هجدهمین پادشاه ساسانی
اسم پسر ایرانی با حرف ک :
کابی :معرب منسوب به کاوه آهنگر
کاردار :وزیر پادشاه، والی، حاکم، اسم پسر بهرام گور پادشاه ساسانی
کارن :اسم پسرانه به معنی شجاع و دلیر، نام فرزند کاوه آهنگر و هم چنین اسم سردار لشکر مهرداد شاهزاده اشکانی که علیه اشک بیستم (گودرز) قیام کرد.
کارنگ :چرب زبان، زبان آور
کاروند :از اسامی پسرانه ایرانی
کارینا :چهارمین مملکت از ممالک تابعه قوم پارت که توسط ولات اداره می شدند. احتمالابه منطقه نهاوند اطلاق می شده است.
کاکله :از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی از فرزندان تور و جزو سپایان افراسیاب تورانی
کاکو :نام دلاوری تازی نبیره ضحاک در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی، از شخصیتهای شاهنامه نیز هست.
کاکی :نام پدر ماکان دیلمی
کالو:از شخصیتهای شاهنامه، نام سرداری تورانی در سپاه افراسیاب تورانی
کامبوزیا :گویش امروزی کبوجیه، اسم پسر کوروش پادشاه هخامنشی
کامبیز:گویش امروزی کبوجیه، نام پسر کوروش پادشاه هخامنشی
کامجو :جوینده کام، کسی که در پی آرزوها و خواسته هایش است، آن که به دنبال عیش و خوشی است.
کامداد:نام وزیر و مشاور آبتیننام پارسی
کامدین :خواسته دین، اسم یکی از دانایان دین زردشت
کامران :آن که در هر کاری موفق است، چیره، مسلط
کامروا :آن که خواسته و آرزویش رسیده است، موفق
کامشاد :مرکب از کام (خواسته، آرزو) + شاد؛ اسم پسر به معنی کسی که آرمان، میل و آرزویش شادمانی است.
کامکار :کامروا، موفق
کامگار :کامکار
کاموس :از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان کوشانی در سپاه افراسیاب تورانی
کامیاب :آن که به خواست و آرزویش رسیده باشد، پیروز
کامیار :کامیاب، آنکه کام و نشاط دوست اوست، کامروا و پیروز
کاوان :کاویان، منسوب به کاوه
کاوک :کاوه
کاووس :از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر کیقباد پادشاه کیانی، به معنی پادشاه توانا نیز آمده است.
کاووش :جستجو، بررسی، تحقیق
کاویان :پرچم کاوه که به درفش کاویانی معروف است.
کبوده :از شخصیت های شاهنامه فردوسی است، مردم چوپان افراسیاب تورانی
کدمان:نام اصلی داریوش پادشاه هخامنشی
کراخان :نام پسر بزرگ افراسیاب تورانی
کروخان:از شخصیت های شاهنامه فردوسی،نامدلاوری تورانی فرزند ویسه در سپاه افراسیاب تورانی
کسرا :کسری، معرب از فارسی، عربی شده اسم فارسی خسرو، نام انوشیروان پادشاه ساسانی، فرزند قباد
کسری :کسرا، معرب از فارسی، خسرو، نام انوشیروان پادشاه ساسانی، فرزند قباد
کشواد :از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر گودرز، سردودمان گودرزیان و یکی از پهلوانان دوره فریدون پادشاه پیشدادی
کلاهور :از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری مازندرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
کلباد :از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر ویسه برادر پیران پهلوان تورانی
کمانگیر:کماندار
کمبوجیه :نام پسرکوروش پادشاه هخامنشی
کنارنگ:فرماندار، حاکم، لقب مرزبان ابرشهر در زمان ساسانیان
کندر :صمغی خوشبو، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان تورانی سپاه ارجاسپ وزیر لهراسپ پادشاه کیانی
کندرو :نام پیشکار ضحاک، از شخصیتهای شاهنامه فردوسی
کوت :از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر هزاره سرداران رومی و از یاران خسروپرویز پادشاه ساسانی
کوچک :دارای حجم اندک، ریز، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی، لقب اردشیر پسر شیرویه پادشاه ساسانی
کورش :کوروش، نام سه تن از پادشاهان هخامنشی، کورش کبیر از مقتدر ترین پادشاهان ایران که تخت جمشید را بنا نهاد.
کورنگ :نام پسر گرشاسپ از پادشاهان پیشدادی
کوروس :کوروش، اسم سه تن از پادشاهان هخامنشی، کورش کبیر از مقتدر ترین پادشاهان ایران که تخت جمشید را بنا نمود.
کوشا :ساعی، تلاشگر
کوشاد :ریشه گیاهی خوشرنگ
کوشان :کوشا، ساعی، تلاشگر
کوشیار :از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در سپاه کیخسرو پادشاه کیانی
کولیار :نام روستایی
کوهرنگ :نام دره و رودخانه ای در زردکوه بختیاری
کوهسار :جایی که دارای کوه های متعدد است.
کوهشاد : نام روستایی در استان هرمزگان
کوهیار :کوه نشین، نام برادر مازیار فرمانروای طبرستان
کوهین :منسوب به کوه، نام گیاهی که ریشه آن مانند ریشه نی است
کهار :گهار، از شخصیتهای شاهنامه، نام سرداری تورانی و جزو سپاه افراسیاب تورانی
کهرم :از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی در سپاه افراسیاب تورانی
کهیار :کوهیار، کوه نشین، نام برادر مازیار فرمانروای طبرستان
کهیلا :از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی در سپاه افراسیاب تورانی
کی آذر:مرکب از کی (پادشاه) + آذر (آتش)؛ پادشاه آتش، نام یکی از مفسران اوستا در زمان ساسانیان
کی راد :پادشاه بخشنده
کی زاد :زاده پادشاه
کی منوش :از پادشاهان یا شاهزادگان پیشدادی بنا به روایت تاریخ سیستان
کیا :پادشاه سلطان، حاکم، فرمانروا
کیاجور:عاقل، فاضل و دانا
کیاچهر :آن که دارای چهره و صورتی شاهانه است.
کیاراد :پادشاه جوانمرد، مرکب از کیا به معنای سلطان و پادشاه و راد به معنای جوانمرد
کیارخ :کیاچهر، آن که دارای چهره و صورتی شاهانه است.
کیارزم :مرکب از کیا (پادشاه) + رزم (نبرد)؛ به معنی پادشاه نبرد و مبارزه
کیارس :کیارش، از شخصیتهای شاهنامه، نام دومین پسر کیقباد پادشاه کیانی
کیارش : از شخصیتهای شاهنامه فردوسی، نام دومین پسر کیقباد پادشاه کیانی، مرکب از کی + آرش، آرش پادشاه
کیارنگ :رنگ پاکیزه و لطیف
کیازند :پادشاه بزرگ
کیاشا :شاهنشاه، شاه شاهان، مرکب از کیا (به معنی حاکم، سلطان، فرمانروا) + شا (مخفف شاه)
کیان :پادشاهان، سلاطین، دومین سلسله پادشاهی از دوره تاریخ افسانه ای ایران
کیانوش :بزرگ جاویدان، نام یکی از دو برادر فریدون در شاهنامه
کیانمهر :مرکب از کیان (به معنای سرزمین یا جمع کی به معنی شاه) + مهر به معنی (محبت یا خورشید) دوستی شاهانه، محبت بزرگوارانه، خورشید سرزمین، آنکه در تمام سرزمین برجسته و نورانی و محبوب است است.
کیاوش :مانند پادشاه، بزرگوار، نام پدر کیقباد، کی + آوش، آوش شاه
کیخسرو :پادشاه بزرگ و والامقام، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر سیاوش پادشاه کیانی
کیسان :مانند پادشاه، دارای منش شاهانه
کیقباد، کیغباد :پادشاه محبوب و سرور گرامی، از شخصیتهای شاهنامه، نام نخستین پادشاه کیانی ایران از نژاد فریدون
کیکاووس :پادشاه عادل و اصیل، از شخصیتهای شاهنامه، نام دومین پادشاه کیانی، پسر کیقباد
کیوان :ستاره زحل، نام یکی از بزرگان دربار بهرام گور پادشاه ساسانی
کیوس :اصیل و نجیب، دارای منابع فراوان، نام پسرقباد و برادر بزرگ انوشیروان پادشاه ساسانی
کیومرث :زنده فانی، نخستین فرمانروای جهان بنا به روایت شاهنامه، نام اولین پادشاه پیشدادی
کیهان :جهان، دنیا، گیتی
اسم پسر ایرانی با حرف گ :
گالوس :نام پسر فارناک پادشاه کپاد و کیه و هوتیس
گرامی :ارجمند، مقدم
گرانمایه :پرارزش، پر ارج
گرایش :گرویدن، پیروی
گَرشاسب :در اوستا به چم پهلوان نامی ، همانند رستم شاهنامه
گرگین :نام پهلوان نامی ایران
گژدهم :از جنگجویان و سرداران کیانی و پدر گردآفرید
گژگین :از نام های برگزیده
گشتاسب :نام پنجمین پادشاه کیانی
گشواد :نام پهلوانی در شاهنامه
گوارا :خوش آیند، با مزه
گودرز :نام پسر گیو، از پهلوانان نامی لشکر کیکاووس
گیل :گرد و پهلوان
گیو :پهلوان ایرانی
اسم پسر ایرانی با حرف ل :
لهراسب :دارنده اسب تیزرو . پدر گشتاسب
اسم پسر ایرانی با حرف م :
مازار :یکی از سرداران مادی کورش
مازنه :مازندران در اوستا
مازیار :نام پسر غارن. از اسپهبدان تبرستان
ماکان :نام پسر کاکی یکی از فرمانروایان ایرانی
ماندگار :پایدار، ماندنی
مانوش :نام پسر کی پشین و پدربزرگ لهراسب
مانی :نام پیکر نگار نامی در دوران شاپور
ماهان :نام پسر کیخسرو پسر اردشیر پسر غباد
ماهر :زبر دست
ماهوار :از گوشه های موسیقی
ماونداد :نام یکی از مفسران اوستا در زمان ساسانیان
مزدا :دانای بزرگ، پروردگار
مزدک :نام پسر بامداد در دوران ساسانی
مشیا :نام نخستین مرد در اوستا
منوچهر :پهلوان نژاد. نام نیای سیزدهم اشوزرتشت. نام ششمین پادشاه پیشدادی
منوشفر :نام پدر منوچهر شاه پیشدادی
مه زاد :از نام های برگزیده
مِهراب :نام پادشاه کابل و پدر رودابه
مهران :یکی از هفت خاندان نامی دوران ساسانی
مهربان :نگهبان روشنایی و مهر
مهربُرزین :دارنده برترین مهر. نام پسر فرهاد در دوره بهرام پنجم
مهرپرور :از نام های برگزیده
مهرپوی :از نام های برگزیده
مهرپیکر :از نام های برگزیده
مهرجو :از نام های برگزیده
مهرداد :نام چوپانی که کوروش را پرورش داد
مهرزاد :زاده مهر
مهرگان :جشن ملی ایران
مهرمَس :مهر بزرگ یا بزرگ مهر. نام نیای ششم اردشیر بابکان
مهرنوش :نام یکی از چهار پسران اسفندیار
مهریار :از نام های برگزیده
مِهرین :از نام های برگزیده
مهیار :از نام های برگزیده
مویز :دانه خشک انگور
اسم پسر ایرانی با حرف ن :
نارون :نام درختی تنومند
ناشا :دادگر
نامجو :جوینده نام
نامدار :دارنده نام
نامور :از نام های برگزیده
ناوَرز :سرباز دریایی. از نام های دوران هخامنشی
نریمان :دلیر و پهلوان. دارای اندیشه بلند و مردانه
نَستور :نام پسر زریر، برادر شاه گشتاسب
نکیسا :نام نوازنده نامی دوران خسرو پرویز
نمایان :آشکار، هویدا
نوبخت :از نام های برگزیده دوران ساسانی
نوبهار :نام نویسنده دساتیر
نوتریکا :نام سومین برادر اشوزرتشت
نوذر :یکی از سه پسران منوچهر
نوش :شهد، عسل ، انگبین
نوش آذر :نام پسر آذرافروز
نوشی :نوشیروان
نوشیروان :انوشیروان. از نام های برگزیده
نوید :مژده شادمانی
نیسان :نی زار، محل روییدن نی
نیک پی :خجسته ، خوش قدم
نیکدل :از نام های برگزیده
نیکروز :سعادتمند، خوشبخت
نیکزاد :از نام های برگزیده
نیکنام :نیکونام، خوشنام
نیکو :خوب، زیبا، نیکو کار
نیما :نام یکی از شاعران ایرانی
نیو :پهلوان و دلیر
نیوتیش :نام کوچکترین برادر اشوزرتشت
اسم پسر ایرانی با حرف و :
واته :ایزد آب در اوستا
وخش :روشنایی یا رویش. نام چهاردهمین نیای آدرباد مهر اسپند
وخش داد :آفریده روشنایی، نام یکی از سرداران هخامنشی
وخشور :پیام آور
ورجاوند :مقدس و نورانی . از نیاکان شاه بهرام
ورزم :شعله آتش، گرمی آتش
ورساز :جوان آراسته و زیبا
وَرَهرام :نماد پیروزی
وَسپار :بخشنده
وَسنه :نام کوهی در اوستا
وفادار :از نام های برگزیده
وَلخش :بلاش، پادشاه اشکانی
وهامان :نام پدر سلمان فارسی
وَهمنش :خوش منش، نیک منش
وُهومن :ریشه اصلی بهمن امروزی
ویسپرد :از بخش های اوستا
ویشتاسب :نخستین پادشاه همزمان با اشوزرتشت
اسم پسر ایرانی با حرف ه :
هارپارک :نام وزیر استیاک آخرین پادشاه ماد
هامان :یکی از درباریان خشایار شاه
هامرز :نام سپهسالار خسروپرویز ساسانی
هامون :از نام های ایرانی
هامین :تابستان در اوستا
هاون :گاه بامدادی
هاونی :ایزد نگهبان بامداد
هَخامنش :دوست منش. نام سردودمان هخامنشیان
هَردار :نام هشتمین نیای اشوزرتشت
هُرمز :نام سومین پادشاه ساسانی
هرمزدیار :یار خدا
هُزوارش :شرح و تفسیر
هُژبر :دلیر و نامجو
هَژیر :خوو پسندیده، از پهلوانان دوره کیانی پسر گودرز
همتا :مانند، شریک
همگون :همرنگ، همانند
هنگام :زمان، گاه
هوبَر :دربردارنده نیکی
هوتَخش :سازنده خو. پیشه ور
هوتن :فرماندار ساحلی در روزگار داریوش
هوداد :نیک آفرید
هودین :نام سومین نیای آدرباد مهر اسپنتمان
هور :خورشید
هورا :می صاف و مقدس
هوشنگ :پسر سیامک پسر کیومرس، دومین پادشاه پیشدادی
هوشیدر :از نام های برگزیده
هوکَرپ :واژه ای پهلوی خوش اندام
هوم :گیاه مقدس
هومان :از نام های برگزیده
هومَت :اندیشه نیک
هومن :خوب منش
هیمه :نام داماد داریوش و از سرداران بزرگ پارسی
اسم پسر ایرانی با حرف ی :
یادگار :اثر و نشان که کسی از خود باقی بگذارد
یزدان داد :موبدی در سده نهم که در کرمان می زیسته
یزدان مهر :از نام های برگزیده
یزدان یار :از نام های برگزیده
یزدانشاه :نام پسر انوشیروان دادگر
یزدگرد :نام پادشاه ساسانی
یَسنا :از بخش های اوستا